سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ


اخلاق اسلامی
 
قالب وبلاگ

خبرگزاری فارس: شرط اثرپذیری از همنشینی با خوبان عالم/ علت بی‌اثر شدن چله‌نشینی

آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) واقع در منطقه حکیمیه تهران در تازه‌ترین جلسه اخلاق خود به موضوع «شر» پرداخت که مشروح آن در ادامه می‌آید:


مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) گفت: عیب­جویی نکردن از دیگران، اولین راه برای آغاز تخلیه انسان از شرارت­ها و بدی‌هاست و بدترین شر، این است که انسان حریص باشد.


خبرگزاری فارس: شرط اثرپذیری از همنشینی با خوبان عالم/ علت بی‌اثر شدن چله‌نشینی

آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) واقع در منطقه حکیمیه تهران در تازه‌ترین جلسه اخلاق خود به موضوع «شر» پرداخت که مشروح آن در ادامه می‌آید:

بهترین راه برای عبد خدا شدن

نکته­ای که اولیاء خدا تأکید شدیدی روی آن دارند و به عنوان بهترین راه، برای عبد شدنِ پروردگار عالم می­دانند؛ این است که انسان از کسانی که شر هستند، دوری بجوید و به کسانی که خیرند، نزدیک شود.

بیان فرمودند: بعد از نطفه حلال، صحیح و طاهر، در عالم، هیچ چیز مثل «هم­نشینی»نیست به این تعبیر دقت بفرمایید؛ چون روایات شریفه هم این مطلب را تأیید می­کنند: اگر همنشین، همنشین خیر و خوبی بود؛ انسان رشد می­کند، به تقوا و مقام عبودیت و بندگی خدا نائل می­شود و از همه بلیات دور می­شود. اما اگر همنشینِ انسان، شر بود؛ به تعبیر ملا محسن فیض کاشانی، آن عارف بالله و متخلق به اخلاق الهی، حتی اگر چیزی هم نگوید، خود همین همنشینی و هم­نفس شدن با آن‌ها، عامل می­شود که انسان مبتلای به شر شود. خیلی عجیب است!

دو نکته لقمان حکیم برای اهل آخرت شدن

بیان می­کنند: لقمان حکیم، آن مرد الهی نکته­ای را به فرزند خودش تبیین می­کند و می­فرماید: فرزندم! دو چیز را در دنیا رعایت کن تا اهل آخرت شوی: اول اینکه همنشین خوب پیدا کن، تا تو را اهل آخرت کند. چون اگر همنشین شر پیدا کردی، نشستن با او، تو را اهل جهنم می­کند. یعنی اصلاً نفس او، اثرگذار خواهد بود.

دوم این که در دنیا به آنچه که به تو می­رسد، قناعت کن، تا سالم زندگی کنی.

معلوم است که اگر قناعت نباشد، انسان مبتلای به گناه می­شود و اگر هم خدا، لطف و محبت کند و او به گناه نیافتد، حداقل این است که دائم رنج می­برد، در درون خود غصه دارد و مدام با خود می­گوید: چرا من به این مطلب نرسیدم؟! چنین کسی در درون خود آرامش ندارد، اما آن که قانع شد، همیشه آرامش روحی دارد. این مطلب، برای انسان ملموس است. لذا اولیاء خدا مطلبی را بیان کردند که روانکاوی امروز، بر آن، صحه می­گذارد.

پس لقمان حکیم به فرزندش می­فرماید: عزیزم! دو چیز را رعایت کن تا اهل آخرت شوی. اول این که همنشین خوب انتخاب کن. اگر انسان، همنشین شر را انتخاب کند، نفس شرور، به تعبیر بزرگانی مثل ملا محسن فیض کاشانی، اگر به تو تعلیم هم ندهد، خود هم نشینی و هم نفس شدن با او، بر تو اثر منفی می­گذارد. به تعبیر امروزی‌ها برای شما، امواج منفی و شر می­فرستند.

اثری مانند تابش خورشید!

بنابراین همنشین اثر عجیبی دارد. این مطلب، آن­قدر مهم است که باید مدام تکرار شود؛ چون در هر زمینه­ای که ورود پیدا کنی، چه مبحث اخلاقی، چه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... می­بینی آنچه که موثر است، همنشین است.

وقتی شما با یک ولی خدا و عالم ربانی، مثل آیت‌الله العظمی بهجت و آیت‌الله خوشوقت، آیت‌ا‌لله ادیب و امثالهم، همنشین می­شوید؛ بعد از یک مدت، ناخودآگاه می­بینید که وجودتان پر از معارف شده است. وقتی دو یا پنج سال پیش خودتان را نگاه می­کنید، می‌بینید این‌قدر مطلب نمی­دانستید اما الآن بر اثر همنشینی با این اولیاء خدا، طوری شدید که گویی جلوات عرفان آن مردان خدا هستید. لذا عزیزم! همنشینی این‌قدر اثر دارد.

گاهی هم خدای ناکرده انسان با یک شرور و کسی که حب دنیا دارد، می­نشیند؛ بعد از مدتی ناخودآگاه می­بیند که تمام افعال و کردارش عوض شده است.

آن مرد عظیم‌الشأن و الهی، آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی، به شاگردان و خصیصینشان، از جمله آیت‌الله مرعشی نجفی، فرمودند: همنشینی آن‌قدر اثر دارد که مثل تابش خورشید است. چطور خورشید، نیاز کسی را که زیر تابش آن قرار بگیرد، رفع می­کند و در او اثر می­گذارد؛ همنشین هم این‌طور بر انسان اثر می­گذارد و همنشین خوب، انسان را بالا می­برد.

از این رو خوب است انسان، همنشین خوبان عالم شود. بروید، ولو شده بسیار خرج کنید، از شهری به شهر دیگر بروید و مردان الهی را پیدا کنید تا با آن­ها همنشین شوید. اگر پیدا کردید، دیگر رهایش نکنید، چرا که همنشینی با این بزرگان، خیلی اثر دارد. عالم، عالم اثر و موثر است؛ مگر می­شود چنین چیزی در او اثر نگذارد؟!

این تعبیر را به عنوان کد به ذهن بسپارید که عالم، عالم اثر و مؤثر است؛ یعنی هر چیزی بخواهیم یا نخواهیم اثرگذار است و اصلاً این قاعده خلقت عالم است. اگر خوب حرکت کردیم، بدانیم عواملی باعث شده ما به سمت خوبی‌ها برویم که اولیاء خدا دلیل عمده آن را همنشین خوب داشتن، بیان می­کنند.

شرط اثرپذیری از همنشینی با خوبان عالم

بیان می­کنند: دو نوع هم­نشینی داریم. یک موقع همنشینیِ مستقیم است که اگر برای انسان توفیق حاصل شود با بندگان صالح خدا همنشین شود، در او اثر می­گذارد.اتفاقاً اگر درونش را از شر خالی کند - البته همان‌طور که جلسه گذسته عرض کردیم شرطش این است که خودش بخواهد - اثر همنشین را درک می­کند اما اگر درونش را از بدی­ها خالی نکند، طبیعی است که این شخص نه تنها به هیچ عنوان اثر خوبان عالم در او نخواهد بود، بلکه بدتر می­شود.

بدترین خصلت انسان از لسان مبارک پیامبر اکرم(ص)

وجود مقدس خاتم الانبیاء، حضرت محمد مصطفی(ص) راجع به این که در دنیا حریص نباشیم که این خودش شر است، نکته بسیار مهمی بیان می­فرمایند. ایشان می­فرمایند: «شر ما فی الرجل شح هالع و جبن خالع» بدترین خصلت برای انسان، حرصی است که او را بی­تاب کند و ترسی است که بند دلش را پاره کند.

«هلوع» یعنی کسی که حریص است و «شح هالع»آن کسی که است که حریص بودن او را بی­تاب کرده و دیگر آرامش روحی ندارد که طبق فرمایش پیامبر، چنین شخصی، بدترین انسان­ها است. حالا حرص او در مال باشد، در قدرت­طلبی باشد و ... فرقی نمی­کند، مهم این است که این حریص بودن، انسان را بیچاره می­کند.

یک روایت در باب حرص داریم که حرص، چشم انسان را کور می­کند و دیگر حقایق را نمی­بیند. لذا کسی ک نسبت به مال، دنیا و ... حرص دارد؛ چشمش کور می­شود و دیگر حق­بین نخواهد بود. معلوم است چنین کسی اگر با پیامبر عظیم­الشأن هم همنشینی کند(مثل همان عده­ای که همنشین ایشان بودند)، دیگر نور و نفس نبی در او اثر نمی­کند. از این رو در مقابل مولی­الموالی ایستادند و ایشان را نشناختند و اهانت و جسارت کردند؛ برای این که در شر بودند.

بنابراین حضرت می­فرمایند: بدترین شر، این است که انسان حریص باشد. حرص و ولع به دنیا، قدرت، مال، جاه، مقام و ... انسان را بیچاره می­کند، طوری که در مقابل حجت خدا می­ایستد و دیگر اصلاً حق­شناس نمی­شود.

چرا باید متخلق به اخلاق الهی بشویم؟

نکته­ای عرض کنم که این را به عنوان کد به ذهن بسپارید و آن این که اولیاء خدا در باب «الخُلقُ وِعاءُ الدِینِ» - اخلاق، ظرف دین است - می­گویند: می­دانید چرا باید متخلق به اخلاق الهی بشویم؟ یک دلیل و برهانش این است که اگر متخلق به اخلاق الهی نشدیم، گرفتار می­شویم و فردا در مقابل حق می­ایستیم. یعنی فقط یک ضرر فردی و دورنی برایمان ندارد؛ چون وقتی کسی در مقابل حق ایستاد، یک عده دیگر را هم گمراه می­کند و به تعبیری وزر و وبال و گناه بقیه نیز بر دوش او است.

عزیز دلم! الان آن­هایی که کج رفتند و از صراط مستقیم که صراط امیرالمؤمنین، علی ابن ابی طالب(ع) است، دور شدند؛ همه و همه برای این است که درون خودشان را تخلیه نکردند. اینکه متخلقین به اخلاق الهی می­گویند: اولین گام تخلیه است، برای همین است. آن­ها وجود خودشان را از شر تخلیه نکردند و متخلق به اخلاق الهی نشدند و حریص به دنیا شدند، لذا وجودشان، شر شد و نهایتاً در مقابل حق ایستادند. حال، وقتی در مقابل حق می­ایستند، ضررش فقط برای خودشان نیست، بلکه یک عده را هم گمراه و از راه به در می­کنند.

پس اصلاً خصوصیت متخلق شدن به اخلاق الهی که اولیاء خدا فرمودند، این است که امنیت اجتماعی به وجود می­آید. لذا یک بعد آن فردی است اما همین افرادند که جامعه را تشکیل می­دهند.

عالمی که از بدترین مردمان است!

آیت­الله العظمی بهاءالدینی راجع به آن شخصی که مع­الأسف اول انقلاب در کسوت مرجعیت هم بود و آن کارها و مطالب را کرد، فرمودند: انحراف کسی که متخلق به اخلاق الهی نشدند و در کسب به ظاهر علم کار می­کند، برای خلق ضرر دارد و آن­ها را هم به انحراف می­کشاند. یعنی اگر کسی حتی به ظاهر در مسند علم بود، ولی متخلق به اخلاق الهی نشد و وجودش را خالی از شر نکرد؛ بدترین انسانها است و بقیه را هم به انحراف می­کشاند.

پیغمبر اکرم حضرت محمد مصطفی(ص) در روایت شریفی فرمودند: «شِرارُ الناسِ شِرارُ العُلَماءِ فی الناسِ» بدترین مردم، بدترین عالمان در میان مردم است. آن کسی که خودش را تزکیه نکند، ولو علم هم داشته باشد؛ گرفتاری­اش بیشتر است و مردم را هم به انحراف می­کشاند و گرفتار می­کند. لذا مهم­تر از همه این است که انسان از شر، دور باشد و إلا این وجود شرش عامل می­شود که دیگر حق را هم نشناسد.

یکی از دعاهایی که اولیاء خدا برای خودشان فرض می­دانستند، داشته باشند، این بود که می­گفتند: خدایا ما را از شرور انفس محافظت بفرما که اگر این شر در درون انسان وجود پیدا کند، او را بیچاره خواهد کرد.

سریع‌ترین راه برای دور شدن از صراط مستقیم!

یکی از مطالبی که باید خیلی مراقب باشیم و می­گویند: این مطلب، سریع­تر از سایر موارد، انسان را از صراط مستقیم دور می­کند؛ عیب­جویی است مگر آن­جا که کسی بخواهد به اصل اسلام ضرر برساند.

مولی­الموالی، امیرالمؤمنین(ع) می­فرمایند: «شَرُ الناسِ مَن کانَ مُتَتَبِعا لِعُیوبِ الناسِ عَمِیا لِمَعایِبهِ» بدترین انسان­ها، کسی است که عیب­جوی مردم باشد و در برابر عیب­های خودش، کور باشد و آن­ها را نبیند.

کسی که فردای قیامت، بیشتر از همه معطل می شود! / چه چیزی لرزه بر اندام انبیاء و اولیاء می اندازد؟!

آیت­الله سلطان آبادی، راجع به عیب­جویی، نکته­ای را بیان می­کنند که خیلی عجیب است. می­فرمایند: حسب روایات شریفه - که به فضل الهی در باب عیب جویی به آن­ها اشاره خواهیم کرد – عیب­جویان، جزء گروهی هستند که فردای قیامت خیلی معطل می­شوند.

اولیاء خدا می­گویند: اولیاء و انبیاء هم از ورود در قیامت با آن وضعیت می­ترسند و در اضطراب هستند. اگر به کتاب طاقدیس ملای نراقی مراجعه کنید، می­بینید اشعاری راجع به همین موضوع دارند و حالات قیامت را ترسیم می­کنند که حسب روایات شریفه، انبیاء از اضطراب ورود به آن، می­لرزند. یعنی با این که هنوز هیچ حساب و کتابی وجود ندارد اما اصلاً همین ورود در خود قیامت طوری است که انبیاء عظام می­لرزند و وحشت می­کنند.

در یک روایت در باب معاد بیان می­کنند که حتی بعضی می­گویند:خدا! اگر جهنمی هم هستیم سریع­تر کارمان تمام شود - البته آن­ها نمی­فهمند جهنم چیست – لذا در مورد قیامت، حالاتی بیان می­کنند که تمام آن، حاکی از اضطرابی است که در بین خلق هست. همه می­لرزند، می­ترسند و نمی­دانند چه حساب و کتابی دارند.

«یَوْمَ یَفِرُ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِهِ وَ أَبِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ‏» قیامت، روزی است که همه از هم فرار می­کنند. البته حضرت صادق(ع) فرمودند: کسی نمی­تواند فرار کند اما تا آشنای خودش را می­بیند، سر برمی­گرداند که کسی او را نبیند. حنی بیان شده:مادر، فرزندی را که در دنیا تمام وجودش بود، نمی­خواهد ببیند و سرش را برمی­گرداند تا او را نبیند.

یک شبی آیت‌الله ادیب فرمایشاتی راجع به معاد فرمودند اما به نظرم بیست دقیقه بیشتر نتوانستند حرف بزنند و از همان زمان که شروع کردند، همین­طور اشک می­ریختند و می­لرزیدند؛ تو گویی قیامت را می­دیدند.

پس انیباء هم از ترس قیامت، در اضطراب و وحشت­زده هستند و اولیاء هم وقتی وصفش را می­کردند، می­لرزیدند می­ترسیدند، ناله می­کردند، فغان می­کردند و به خاک می­افتادند که خدا! ما را از لحظات سخت و از آن حالاتی که در قیامت تبیین می­کنند، نجات بده.

حال، به آن روایت توجه کنید که می­فرمایند: همه در اضطراب هستند و می­خواهند زودتر تکلیفشان روشن شود اما یک گروهی که تازه دیرتر از بقیه حسابرسی می­شوند؛ کسانی هستند که در دنیا عیب­جو بودند. وامصیبتا! «مَنْ کَانَ مُتَتَبِعاً لِعُیُوبِ النَاسِ عَمْیاً لِمَعَایِبِهِ» کسانی که عیب دیگران را می­گیرند اما در مقابل عیب خودشان کورند و دیگر خودشان را نمی­بینند!

اولیاء خدا می­گویند: اگر کسی بخواهد از شرور انفس دور شود و هر آن چه شر در نفسش هست، تخلیه کند؛ اولین گام این است که به عیب­جویی دیگران مشغول نشود. البته منظور از این عیب­جویی، عیوب شخصی افراد است و إلا اگر کسی بخواهد به اسلام و به این نظام مقدس ضربه بزند؛ این دیگر اصلاً فردی نیست و باید افشا شود. لذا این مورد فرق می­کند اما در مورد عیوب فردی دیگران می­فرمایند: مواظبت کنید.

چگونه می‌توانیم طعم خوبی‌ها را بچشیم؟

عیب­جویی نکردن از دیگران، اولین راه برای آغاز تخلیه انسان از شرارات­ها و بدی­هاست که همان­طور که در جلسه گذشته عرض کردم، اولیاء می­فرمایند: اگر وجودمان را از شرارت­ها خالی کردیم، خیر خود به خود بر ما نازل می­شود. یعنی دیگر نمی­خواهد دنبال خیر برویم و خودش می­آید.

پس اصل این است که وجودمان را از شر و بدی­ها تخلیه کنیم، بعد ببینیم چگونه باران رحمت خیر، درون انسان، جایگزین می­شود.اگر این­طور شدیم، آن­وقت است که حقایق را می­فهمیم. اما اگر این­طور نشدیم و مدام عیوب دیگران را دیدیم؛ دیگر کور می­شویم و عیب خودمان را نمی­بینیم، در حالی‌ که اولیاء خدا وقتی که از شر دور شدند؛ طعم خوبی­ها را چشیدند.

این تعبیر را خوب دقت کنید. علامه آسید محمدحسین حسینی طهرانی می­فرمودند: آسید هاشم حداد بارها این جمله را از آیت‌الله قاضی بیان کردند که ایشان می­فرمودند: اگر وجود شما از شر خالی شد، طعم خوبی­ها را می­چشید اما اگر از شر خالی نشدید و به عیوب نفس خودتان نپرداختید، طبیعی است طعم خوبی­ها را نمی­چشید و کسی که طعم خوبی­ها را نچشید؛ نتیجه­اش این می­شود: در مقابل دیگران سد می­شود که آن­ها هم به سمت خیر نروند! یعنی نه تنها خودش اهل خیر نیست، بلکه سد می­گردد که دیگران هم به سمت خیر نروند! پس اگر شرارت­ها را در وجود خودمان تخلیه کنیم، خیر و خوبی خودش می­آید.

راهی برای اینکه حضرت حجت(عج) نزد ما بیاید!

آیت‌الله مرعشی نجفی می­فرمودند: فردی محضر آیت‌الله آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی آمد و گفت: در نسخه­ای تبیین شده که فلان عمل، انسان را به زیارت حضرت حجت (روحی له الفدا) می­رساند، این صحیح است یا خیر؟

آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی، آن عارف بالله، جمله زیبایی را بیان فرمودند که تکان دهنده است. ایشان فرمودند: اعاظم ما به ما فرموده­اند: شما خودتان را از شر خالی کنید، خیر بر شما نازل می­شود. بعد فرموده بودند: مگر غیر از این است که حضرت حجت(روحی له الفدا)، منشأ خیر است؛ پس ما خود را از شر خالی کنیم، منشأ خیر خودش به سمت ما می­آید!

تعبیر خیلی عجیبی است؛ یعنی نیاز به گرفتن این صده­ها و چله­ها نیست. اصلش بر این است که بدی­ها، پلشتی­ها، زشتی­ها و شرارت­های نفس خودمان را پاک کنیم و خود را طاهر کنیم. عزیزم! اگر این حال برایمان به وجود آمد، آن‌وقت است که مطالب دیگر برایمان معلوم و محسوس می­شود و إلا این صده گرفتن­ها چه فایده دارد؟!

علت اثر نکردن صده و چله گرفتن!

یک نکته بگویم که این نکته، بسیار عجیب و مؤید فرمایش آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی است. آیت‌الله ادیب می­فرمودند: تبیین صده­ها و چله­ها و گفتن فلان اذکار برای دیگران، حیف است و نباید گفت. عرض کردیم: آقاجان! چرا نباید بیان کرد؟

فرمودند: آن­ها به صدق، همه مواردش را انجام می­دهند (یعنی یک به یک آن را به خوبی انجام می­دهند)، ولیکن وقتی به مقصد نمی­رسند(یعنی به حضرت یا به آن خواسته­ای که می­خواهند، نمی­رسند)، تصور می­کنند این­ها، دروغ است درحالی که دروغ در درونشان است و آن، شر است. لذا تا کسی وجودش از شر پاک نشود، این ادعیه و اذکار مؤثر نخواهد نبود.

مثلاً کسی می­رود، بعضی از دعاها و اذکار را می­بیند و به او می­گویند: اگر فلان کار را بکنی یا چله چنین بگیری؛ چشمت باز می‌شود و آقا و مطالبی را می‌بینی. آن شخص هم انجام می­دهد ولی بعد می‌بیند نشد. لذا فکر می‌کند آن‌ها دروغ است. اما ابوالعرفا می‌فرمایند: خیر، دروغ درون خود ماست. حال، این دروغ درون ما چه چیزی است؟ شر.لذا ایشان می­فرمایند: تا وجود انسان مبتلای به شر است، معلوم است آن‌ ادعیه و اذکار، دیگر لقلقه زبان می‌شود و اثر نمی‌گذارد.

پس اول گام این است که عیوب نفس خود را بیرون بریزیم. اگر کسی، عیوب دیگران را دید؛ «عَمْیاً لِمَعَایِبِهِ»نسبت به معایب خودش، کور می‌شود ولی اگر عیب‌‌جویی نکرد، بینای به عیوب خودش می‌شود و اول عیوبش را تصفیه می‌کند.

همان­طور که بیان شد، فرمودند: عیب­جویان، یکی از آن گروه‌هایی هستند که فردای قیامت، دیر تصفیه حساب می‌شوند. چقدر سخت است! لذا دقت کنید. بخواهید، پناه ببرید و همنشین اهل خیر شوید.

وسیله بین خدا و خلقش

امروز، روز ولادت حضرت فاطمه الزهرا(س) بود و باید جشن و سرور باشد. اما من مطلبی را آماده کرده­ام که به صورت فهرست‌وار می‌گویم، ولی غوغایی در این مطلب است و آن این که اگر به واسطه شرور انفس، نسبت به حق، کور شدیم و متوجه آن مسائل نمی‌شویم.

این روایت را وجود مقدس فاطمه الزهرا(س) بیان می‌کنند. حضرتشان ‌فرمودند: «و نحن وسیلته فی خلقه، و نحن خاصته، و محل قدسه و نحن حجته فی غیبه و نحن ورثة أنبیائه».

نکته بسیار عالی که حضرت بیان می‌فرمایند، این است: اصلاً ما وسیله بین او و خلق هستیم، در قرآن هم آمده: «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ» اصلاً نمی‌شود بدون این‌ها حرکت کرد. البته کسی که شر در درونش باشد، این را نمی‌فهمد. یک عده هم نفهمیدند و جسارت و اهانت کردند.

خدای بی نیاز، چه کسانی را مخصوص خود قرار داد؟!

بعد می‌فرماید: می‌دانید چرا ما وسیله بین خدا و خلق هستیم؟ برای این که ما مخصوص خود او هستیم «و نحن خاصته». در این «نحن خاصته»، غوغایی است و مطالبی دارد که اولیاء خدا چندین نکته در مورد آن بیان فرمودند. یک نکته‌اش این است: پروردگار عالم چیزی را برای خود قرار نداده و بی‌نیاز از همه مطالب است اما ما را برای خودش قرار داده است!

بعد می‌فرمایند: پس شما باید به ما چنگ بزنید و تمسک بجویید؛ چون ما وسیله پروردگار عالم و مخصوص او هستیم. «و محل قدسه» شما که نمی‌توانید ذوالجلال و الاکرام را ببینید، آن سبوحٌ قدوسی که تبیین می‌کند، محل آن سبوحٌ قدوس، ما هستیم که این «و محل قدسه»، تعبیر خیلی عجیبی است.

حجت خدا در غیبتش کیست؟!

بعد نکته‌ای بیان می‌فرمایند که معلوم می‌شود معنای این حجت خدا چیست. می‌فرمایند:«و نحن حجته فی غیبه». خدا که جسم نیست، شما نمی‌توانید او را ببینید. اما از آن طرف امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: من آن خدایی را که نبینم، عبادت نمی‌کنم.حضرت این مطلب را در این­جا توضیح داده و می­فرمایند: شما برای توحید، دلیل و برهان می‌خواهید و دلیل و برهانتان برای توحید، ما هستیم. یعنی اصلاً وحدانیت از طریق ماست؛ چون حضرت حق برای شما غیب است. «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَقینَ الَذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» آن ایمان به غیب، ما هستیم. «و نحن حجته فی غیبه». اصلاً شما اگر می‌خواهید خدا را بشناسید، طریقه­اش ما هستیم.

حال، چه کسی می‌تواند این را بفهمد؟ آن کسی که وجودش صاف بشود و شرارت نداشته باشد. «و نحن حجته فی غیبه» تعبیر، خیلی بزرگی است و اشاره به همان «إِنِی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» دارد؛ یعنی ما خلیفه خداییم.

تعبیری هست که بیان کردن آن، سخت است، چون ما بعضی از تعابیر را نمی‌فهمیم و غالی می‌شویم و آن‌ها را نستجیربالله، خدا می‌پنداریم اما به یک تعبیری می­خواهند بفرمایند: شما در این غیاب جسمانی که حضرت حق دارد، می­توانید با ما به او دست یابید، «نحن حجته فی غیبته». گرچه خداوند «هُوَ الْأَوَلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَاهِرُ وَ الْباطِنُ» است، اما بشر با محسوسات کار دارد و همان­طور که بارها عرض کرد: حضرت حق، خالق و فاعل است ولی ما محدودیم؛ چون مفعول و فعل فاعلیم و مفعول، محدود است.مفعول هم با ملموسات و محسوسات کار دارد. لذا می­توان گفت منظور از عبارت «نحن حجته فی غیبته»، این است: شما در آن غیابی که نمی‌توانید به او دست یابید، اگر بخواهید به او دست یابید؛ به ما مراجعه کنید. این تعبیر غوغاست. چه کسی این را می‌فهمد؟ آن که درونش پاک است.

 

کلمه خدا!

«و نحن ورثة أنبیائه» اصلاً وجود انبیاء از ماست. این که همه چیز در مصحف بی‌بی دو عالم هست، از مطالب اول تا آخر خلقت، همین است. کتب انبیاء چقدر است؟ مگر می‌شود همه چیز را در آنجای داد؟ مثال می­زنم، ببینید از اول خلقت هم نمی‌گوییم اما اگر بخواهیم از اول انقلاب تا حالا را فقط به صورت نت‌برداری بگوییم، چندین مجلد کتاب خواهد شد؟! آن‌وقت این مصحف چیست که حضرت صادق(ع)  فرمودند: مصحف مادر ما، فاطمه زهرا(س) از اول خلقت تا آخر را ریز به ریز تبیین کرده است؟! اصلاً کلام مِن الکلمه است و «کَلِمَةُ اللَهِ هِیَ الْعُلْیا» این بی‌بی کیست؟ کلمه خدا. اگر کلمه باشد، کلام از انبیاء و همه مطالب درست می‌شود. غوغاست، غوغا! چه خبر است، محشر!

ما باید فقط ارادت داشته باشیم، به سمتشان برویم، توسل داشته باشیم و بخواهیم به آن­ها وصل شویم. راه رسیدن به همه خوبی‌ها، همین حضرات هستند، منتها اگر ما از شرارت، بدی­ها، پلشتی‌ها و زشتی‌ها بیرون برویم، به آن صراط مستقیم، «اهْدِنَا الصِراطَ الْمُسْتَقیمَ» که صراط امیرالمؤمنین است، به آن بندگی خدا و به آن بالای بالا می‌رسیم و مشمول «یا أَیَتُهَا النَفْسُ الْمُطْمَئِنَةُ ارْجِعِی إِلى‏ رَبِکِ راضِیَةً مَرْضِیَةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَتِی‏» می‌شویم.

بنابراین یک راهش همین توسل است. از خودشان بخواهیم، از آقاجان، امام زمان(ع) بخواهیم. به آقاجان هم تبریک می‌گوییم و دائم هم باید دستمان به سمت این حضرات باشد.



برچسب‌ها: درس-درس اخلاق-آیت الله قرهی-چله نشینی-شر-همنشین خوب-
[ یکشنبه 92/2/15 ] [ 7:21 عصر ] [ امیرمحسن سلطان احمدی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب